سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای خدا

 

 

9 دی آمد و رفت، نشد چیزی بنویسم.

این چند خط رو هم به خاطر این که مشغول ذمبه! نشیم، نگاشتیم.


امروز، جای شما خالی داشتم پسته می خوردم، لای پسته ها چندتا پسته ی لب بسته بود؛ پسته ی ساکت!.

با چکش افتادم به جونشون...

چند تایی لب باز کردن و خوردیم، نوش جان!.

چندتایی هم بد قلقی کردن و لبشون باز نشد که نشد، چکش، اما امانشون نداد و خورد شدن رفتن.

یاد بعضی از خواص ساکت سال هشتاد و هشت که با چکش 9 دی خورد شدن، افتادم.

ضربه ی چکش 9 دی چنان سنگین بود که از این خواص بی خاصیت، چیزی نماند.

البته لازمه از محضر جناب پسته! عذر خواهی کنم به خاطر این تشبیه جسارت آمیز.

پسته، گرچه اسمش بد در رفته و از وقتی ما یادمون میاد یک محصول سیاسی بوده،

اما انصافا خاصیت لب بسته هایش هم از خواص بی بصیرت بیشتر است.

 

باز هم با نزدیک شدن انتخابات، بوی فتنه می آید؛

بی غبار

بوی خواص بی بصیرت

بوی دروغ

بوی مردم فریبی

بوی ما فقط به فکر مردم هستیم!

بوی فقط ما

بوی ...

 

و باز هم عطر 9 دی می آید.

ما منتظریم تا انتخابات گردد

هنگامه ی امتحان فراهم گردد

ما می دانیم و تیغ و حلقوم شما

یک مو ز سر علی اگر کم گردد

 

با پوزش از روح بلند مرحوم آغاسی


 


نوشته شده در یکشنبه 90/10/11ساعت 3:48 عصر توسط هادی نظرات ( ) |


Design By : Pichak