صبح ظهور
وقتي که اشک نيست شبي را سحر کنيم
بايد که التماس به خون جگر کنيم
ما در فراق خون جگر ميخوريم و بس
اصلا حلال نيست که کار دگر کنيم
وقتي طواف گرد تو را دور ميزنم
پروانه نيستيم طواف حجر کنيم
ما بار خويش بسته و آماده ي توايم
کافيست تا اشاره کني و سفر کنيم
دوري تو خسارت ما را زياد کرد
راضي مشو که بيشتر از اين ضرر کنيم
ما را مران زخويش که عهد بسته ايم
تا خويش را به پات گرفتار تر کنيم
تو باز هم به رسم خودت ميکني کرم
هر چند اشتباهي از اينجا گذر کنيم
اي آفتاب، اول صبح ظهور تو
ما مي رويم فاطمه را باخبر کنيم