اي کم شناس با بسيار ادب
چگونه مرا نشناخته اي مني که هرگز با تو بودم در هزور غلبت رکعت دوم يا سوم يا چندم به هر حال اسمم تو نمازت بوده شايد هم يکي ديگه بوده نمي دانم ولي مي دانم که تو را چرا بايد حافظا
مرا ديگر با تو هيچ نيست آيا؟ کمي آن طرف تر ولي شايد اينجا
ديگه به من زنگ نزن تو را که با من کاري نيست اي ادب
سلام
ما که خونه نداشتيم اولا
اين چه نماز خوندنيه اين چه هزور غلبيه دوما
خودتو با من چيکار داري اصلا هااااااااااا سوما
بعدشم چهارما
و من الله توفيق
والمنافقين مرضاً شديدا في الاسلام منافقا
والمنافق حيا کن تيم ملي رو رها کن
که بازم بيام زيارت...
سلام جناب هادي.بسيار زيبا بود.دراين حال وهواي عاشقيتون مارو هم يادکنيد.ياعلي.
ميگم اگه تونستيد راجع به گراني دلار و تحريم نفت بنويسيد.
ديگه نميدونيم چطور بايد هم جواب خودمون رو بديم هم معاندين نظام رو ....
اين آفتاب شرقي بي کسوف را اي ماه سجده آر و بسوزان خسوف را
"لا تقربواالصلوه" بخوان و به هم بزناين مستي بهم زده نظم صفوف را
نقاره ها به رقص کشاند اهل زهد را شاعر نمود و صف تو صد فيلسوف را
مي ترسم از صفاي حرم با خبر شود حاجي و نيمه کاره گذارد وقوف را
اين واژه ها کم اند براي سرودنت بايد خودم بچينم از اول حروف را
روح القدس بيا بنشين شاعري کنيم خورشيد چشمهاي امام رئوف را
سلــــام
عالي بود!احسنت.....
هميشه بطلبد دلتان را انشاا...