سلام برادر/ صد بار بهت گفتم فقط به کساني ميشه اعتماد کرد که خدا برامون مشخص کرده/ ولي گوش نکردي/ هميشه حرف خودتو زدي/ بسکه يه دنده و لجبازي/ الغرض/ عصر روز عرفه وقتي از فشار جمعيت مثل مارمولک چسبيده بودم به ضريح حضرت سيدالشهدا صلوات الله عليه/ نه راه پس داشتم ولي تا دلت بخواد راه پيش باز بود/ وقتي خودم رو مهيا ميکردم برم توي آغوش حضرت شبکه هاي ضريح چنان فشار مياورد که چشمها از حدقه ميزد بيرون و ميشد اندازه همون قلمبه هاي شبکه ضريح!!!! خلاصه که ده دقيقه اي فرصت شد تا دوستان رو ياد کنيم و دعاي خيرمون رو نثارشون کنيم/ ميگم بي خيال محمود شو/ تو گناهت نابخشودنيه/ چون قبل از محمود حاج مهدي رو بزرگ کردي و بعدا هم ديدي اوني که فکر مي کردي نشد/ پس جايز نبود تا دوباره راجع به محمود همون اشتباه رو تکرار کني/ يادته سال 88 نميخواستم راي بدم چه حرفاي بهم ميزدي؟؟؟ ضمنا اگر اين بار هم نظرم رو به نمايش نذاري خودت ميدوني و حاج قاسمعلي سليمان طبري!!! ياعلي