سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای خدا

برای مشاهد تصویر در اندازه اصلی با احتیاط!!! کلیک کنید.

ق هـ

این جور وقت ها حال و هوای آدم "بدون شرح" می شود... یعنی بهتر است که بدون شرح بشود.

والّا ترازوی عدالت هم وبلاگمان را نیست و نابود می کند، هم خودمان را، هم پدرمان را!

امشب بلندترین شب سال است؛ خب آدم تنهایی حوصله اش سر می رود دیگر، هندوانه هم سرد است، به مزاجمان نمی سازد...

گفتم یه کار خیری بکنم امشب، ذخیره قبر و قیامتمان باشد؛

به نظرم رسید بعضی از آرم های بعضی نهادها و سازمان ها تناسبی با مجموعه شون نداره، بهتره عوض بشن

از قدیم گفته اند؟؟: آرم سازمان نشانه شخصیت سازمان است.

من خودم اعلام آمادگی می کنم برای همه سازمان های مورد نظر آرم طراحی کنم، پولم نمیخوام.

این طرح بالا رو هم همینجوری، پیشنهادی زدم برای اثبات توانایی خودم در طراحی آرم و هییییچ منظور دیگه ای هم ندارم، باور کن!!!

در ضمن مسئولین محترم مربوطه هم یه فکری به حال بعضی از این ضرب المثلایی قدیمی و کهنه شده که تاریخ مصرفش تموم شده بکنن که موجب سردرگمی و تحیّر جوونا نشه

مثلا یاد قدیمیا بخیر! می گفتن:

گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟!

 

اینم فال شب یلدای حافظ رفسنجانی؛

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب در اوین که آن تازه براتم دادند

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/9/30ساعت 11:26 عصر توسط هادی نظرات ( ) |

همه ی سال، سرتا پایش لباس عزاست

حالا سرش را هم بسته*

دو طرف صورتش زخمی، از لطمه های یک دهه عزاداری...

پنج بار نخراشیده، نعره می زند: اللهم عجل لولیک الفرج

و من یقین دارم دروغ می گوید

هم دعایش را

هم عزایش را

و یقین تر دارم با دعای این یاران سیاه، باران هم نمی آید چه رسد به آقا!

 

* این روزها اگر دیدید سری را که درد نمی کند با دستمال بسته اند، بدانید یحتمل قمه زده اند، اگر دستمالش سیاه باشد، یحتمل تر.

 


نوشته شده در دوشنبه 91/9/6ساعت 8:37 صبح توسط هادی نظرات ( ) |

 

برای مشاهده با کیفیت بهتر روی طرح کلیک کنید.


نوشته شده در پنج شنبه 91/4/22ساعت 9:25 عصر توسط هادی نظرات ( ) |

 

یکی از این موتورای پرشی داده بودن بهش. داشتیم باهم می رفتیم طرف خط. من ترک موتور نشسته بودم از روی یه تپه ی کوچیکی با سرعت رد شد. موتور پرواز کرد، خیلی حال داد... یه خورده جلوتر زد روی ترمز، پیاده شد، گفت: تو بشین جلو!

تعجب کردم، پرسیدم: چرا؟!

برگشت همون تپه رو نشونم داد، گفت: وقتی از روش پریدم خوشم اومد، برای خدا نبود!...



نوشته شده در شنبه 91/4/17ساعت 11:28 عصر توسط هادی نظرات ( ) |

اینجا ببینید یک داستان دیگر از مجموعه ی طنز هدفمند کردن یارانه ها را!

3

با توجه به این که وعده ی مسئولان محترم قطعی و خدشه ناپذیر است! از بابت نان خیالتان راحت باشد که تا یک ماه دیگر نان درست و حسابی به خانه می برید، فقط من به این فکر می کنم که یک ماه دیگر می شود 17 مرداد... به نظر شما نیمه ی مردادماه هوا خنک می شود؟!

یک ماه دیگر هوا سرد نشد و در نتیجه کیفیت نان هم خوب نشد و شما تعجب کردید که چرا نشد؟! معلوم می شود شما آدم سیاسی نیستد و بار اول است که از مسئولین محترم وعده ای می شنوید... حتما در رفتار و بینش سیاسی خود تجدید نظر کنید!

اما به نظر من، یک ماه دیگر یعنی وسط مردادماه که هیچ! وسط دی ماه، خود چله ی زمستان هم همین است که هست.

 

پ ن: این مختصر، در توضیح فرمایش حکیمانه ی این مسئول محترم حق مطلب را ادا نکرد. امیدوارم مسئول محترم قصور بنده را ببخشند و مرا با عفو ملوکانه خویش مزین فرمایند! گرمای هوا، کیفت نان در تنور را می برد، چه رسد به ما که اساساُ گرمایی هستیم! یک ماه دیگر... نه، انشالله هوا خنک تر شد و حال و حوصله اش بود، باز برایتان می گوییم از این داستان های طنز هدفمندی!

عکس بالا هم تزئینی است. فکر کنم واسه زمستون باشه!!


 


نوشته شده در شنبه 91/4/17ساعت 3:40 عصر توسط هادی نظرات ( ) |



این روزها خبرهای جالب از دولت مردان کشورمان، زیاد می شنویم. خبرهایی که در بیشتر موارد موجب شگفتی، تعجب، تمسخر،... و تأسف می شود .

گاهی با خودم فکر می کنم بعضی از مسئولین دارند از نجابت مردم انقلابی مان، سوء استفاده می کنند و قصدشان هم فقط  این است که روی گربه ی بی حیای ضرب المثل های ایرانی را سفید کنند. بالاخره این گربه بیچاره هر غلطی هم کرده باشد، ایرانی بوده است یا نه؟! حتی در بعضی از نقل ها آمده است این گربه، متعلق به کوروش کبیر بوده و آن داستان معروف دیزی هم مربوط می شود به مطبخ تخت جمشید. در صحت و سُقم این نقل، نظرات مختلفی داده شده است که توضیح مفصل آن در این مجال نمی گنجد. ولی حتی اگر این داستان هم واقعیت نداشته باشد، نقش مهمی که این گربه ی محترم در ادب ایرانی و در جهت حفظ میراث گران سنگ مکتب ایرانی ایفا کرده است، قابل انکار نیست.

حالا این گربه ی بدبخت یک جایی یک یه خبطی هم کرده باشد، به نظر شما این درست است که ما آن را ضرب المثل کنیم و در طول قرن های متمادی، هی بزنیم بر سر فرهنگ ایرانی؟! و اگر نقل بالا صحیح باشد، آیا صرف این که این گربه یک بار بدون اجازه ی کوروش وارد دیزی شده باشد، دلیل موجهی می شود که این همه خدمات ایشان را به فرهنگ ایرانی نادیده بگیریم؟!

حالا یک مسئولی پیدا شده و با نیت خالصانه خواسته این مشکل را از راهش حل کند، که دیگر آن ضرب المثل از زبان ها بیفتد، و از این به بعد به جای ضرب المثل معروف "در دیزی باز است، حیای گربه کجا رفته"، "بگویم مردم ما نجیب هستن، حیای مسئول ما کجا رفته؟!" یا یک تعبیر دیگری با همین مضامین، آیا نباید کمکش کرد؟! بگذریم از این که مسئول محترم که پای نامه ی دعوت به پادشاه بحرین را امضاء نموده هر چقدر هم بوق بوده باشد، قطعاً فرق دیزی را با خاک مقدس ایران اسلامی می داند. درک این مسئله ی تفاوت دیزی با کشوری مثل ایران، اصلاً مسئله ی سختی نیست و چون چند روز پیش خودم امتحان فلسفه داشتم، خواندم که این جور مسائل جزء بدیهیات است و اصلاً نیاز به عقل ندارد. یعنی حتی آن گربه ی قصه ها هم اگر موجود می بود، با همه ی بی حیائیش، انقدر دیگر حالی اش می شد! بگذریم! مباحث فلسفی باشد برای وقتی نمره ی امتحانم آمد.

اما بعد؛

با توجه به توضیحات بالا و از آنجایی که وظیفه ی ما حمایت از اقدامات و تصمیمات همه ی مسئولین محترم است، و فرقی هم نمی کند مسئول محترم اصلا چیزی حالی اش باشد یا نه، بالاخره مسئول که هست! در حمایت از این اقدام  خیرخواهانه، تصمیم به تشکیل ستاد استقبال مردمی از حمد بن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین گرفته شد.

این ستاد در جلسه اول که با حضور خودم و یک نفر دیگر برگزار شد، ضمن اعلام موجودیت، از پوستر ستاد، رونمایی کرد.

در آینده به محض قطعی شدن حضور شاه در کشور عزیزمان به جهت برگزاری هر چه با شکوه تر مراسم اسقبال، به همه ی عزیزانی که قصد حضور در این مراسم دیدنی! را دارند، اطلاع رسانی خواهد شد.

آل خلیفه

 خبر عجیب و تاسف بار را اینجا بخوانید!


نوشته شده در دوشنبه 91/4/12ساعت 6:13 صبح توسط هادی نظرات ( ) |


جرعه ای شیرین، لذت بخش و دل نشین از آیت الله جوادی آملی!

حتما بخوانید! حتما همه اش را بخوانید!

.


 خنک بنوشید!


نوشته شده در پنج شنبه 91/4/1ساعت 5:35 عصر توسط هادی نظرات ( ) |


هدفمند کردن یارانه ها در همان قدم اول پا را روی گلوی قشر مستضعف گذاشت و حالا در آستانه ی قدم دوم همگان را، علی الخصوص دهک های پایین و متوسط  را به مرور سخنان رئیس جمهور در شب قدم اول دعوت می کنم. لازم به ذکر است مرور این سخنان امیدوارکننده، فقط برای ارتقای روحیه این عزیزان است و مثل قدم، اعتبار دیگری ندارد!

"از فردا یارانه نقدی دو ماهه واریز شده به حساب مردم قابل برداشت است، از عموم هموطنان درخواست کرد برای دریافت پول های واریزی عجله نکنند، زیرا برخی واحدهای اقتصادی برای مردم بسته های مناسبی در نظر گرفته اند  .

اجرای موفق این قانون به نفع همه ملت خواهد بود و امنیت و دلخوشی برای همه به ارمغان خواهد آورد.

هدفمند کردن یارانه ها، مدیریت منابع در اختیار مردم قرار خواهد گرفت. دولت تأثیر هدفمند کردن یارانه ها بر تولید، صنعت، کشاورزی، زندگی دهک های جامعه، دامداران و اقشار مختلف جامعه را بررسی کرده و برنامه جامعی را تهیه کرده و پس از آن با اقشار مختلف جامعه اعم از کشاورزان، تجار، دامداران، حمل ونقل گفت وگو کرده است تا این طرح با کمترین تنش و شوک بر زندگی مردم به نحو مناسبی آغاز شود.

از روز اول اجرای هدفمند کردن یارانه ها، وضع زندگی 6 دهک بهتر خواهد شد، باید دو دهک صرفه‌جویی کنند و دو دهک دیگر بیشتر صرفه جویی کنند، زیرا این دهک ها مرفه هستند.

دکتر احمدی‌نژاد با بیان اینکه به گونه ای قیمت ها آزاد می شود که کمترین فشار به مردم وارد شود، اظهار داشت: هرچقدر صرفه جویی بیشتری انجام شود، اتفاقات بزرگی رخ خواهد داد. این اولین طرحی است که مردم خواهان اجرای آن هستند، زیرا مردم آگاه و هوشیارند و چنانچه مردم طرحی را بپذیرند، تبعات منفی نخواهد داشت یا تبعات آن به حداقل خواهد رسید.

از آنجایی که نان از جمله کالاهای مهم و ضروری کشور به حساب می‌آید دولت تصمیم گرفته است برای هر نفر چهل هزار ریال به حساب‌ها واریز کند که در مجموع برای دو ماه برای هر نفر هشت هزار تومان واریز خواهد شد.

تا قبل از دولت دهم یارانه‌ها هدفمند، مشکل مسکن و اشتغال حل و همچنین سیستم‌های بانکی، مالیاتی و گمرکی اصلاح خواهد شد."


پ.ن: خبرگزاری فارس: نان گران شد!

پ.ن: معاون وزیر صنعت در گفت‌‌وگو با فارس:با گرانی خودسر برخورد می‌کنیم!

پ.ن: دبیر ستاد هدفمندی یارانه‌ها: گرانی نان ربطی به هدفمندی ندارد!

پ.ن: انرژی هسته ای حق مسلم ماست!



نوشته شده در شنبه 91/3/20ساعت 11:29 عصر توسط هادی نظرات ( ) |


غربت را گره زده اند به نامت، جانم فدایت غریب زاده ی غریب الغربا!


وارد "سامرا" که می شوی دلت آرام ندارد. عجب هوایی دل گیری دارد این شهر! این جا نفس کشیدن سخت است. احساس تنگی نفس می کنی. تحمل ماندن نداری، آنقدر بی تاب می شوی که اگر شوق زیارت دو امام غریب نباشد می خواهی فرار کنی. خیلی وقت است که دیگر تماشای "سُرَّ مَن رَإی"، کسی را مسرور نمی کند.

از میان کوچه ای که با دیوارهای بتونی محافظت می شود، خودم را به تلی از خاک و سیمان و کاشی و آهن می رسانم. آیینه هایش همه شکسته اند. در و دیوار اما آغشته است به بغض های نشکسته، از خشت خشت صحن حزن می بارد و فقط "آه" است که می وزد در هوای حرم. این جا حریم امام جامعه ی کبیره است! حرم است اینجا! کفش هایم را به دست می گیرمٍ، چشم می دوزم به گنبدی که نیست:

السلام علیکم یا ایها اهل بیت النبوه...

نگاهم همه ی حرم را دور می زند، باور نمی کند این همه غربت را، زانو هایم سست می شوند، زانو می زنم...

اَلسَّلامُ عَلى مَحآلِّ مَعْرِفَهِ الله...

فرو می ریزم، آوار می شوم روی تلِّ خاک و سیمان و کاشی و آهن... سینه ام احساس تنگی می کند، سنگین می شود. می خواهم فریاد بکشم... صدای نفس هایم را می شنوم...

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ...

چیزی از داخل، از پشت قفسه سینه ام، سینه ام را فشار می دهد. نفس ها یکی در میان جا می مانند در مجرای تنفسی...

بَرِئْتُ اِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ الشَّیاطینِ وَ حِزْبِهِمُ الظّالِمینَ لَکُمْ

 آن چیز از داخل سنگین تر به سینه ام می کوبد... شبکه های قفسه سینه از هم باز می شوند. صدای نفس هایم کمتر شنیده می شود...

بِکُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَبِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ،

واسطه ی نزول باران، واسطه می شود. دانه های اشک نازل می شوند، دست جانم را می گیرند. آرامم می کنند. آرام می شوم اما باران تندتر می شود، گرد و غبار حرم را آب می پاشم، اشک فرشته ی رحمت خداست.

...

خواننده ی هتاک و نجس الولاده ی موسیقی "نقی" مرتد معرفی شد و حکمش نیز دیر یا زود اجرا خواهد شد، انشالله.

جایی خواندم که مدیر برنامه هایش گفته: شاهین نجفی قصد دارد فعلا برای مدتی مخفی بماند. البته در حماقت این تفاله ی شیطان شکی نیست، اما همین احمق هم خیلی زود می فهمد که مشکلش با یک مدت مخفی شدن حل نخواهد شد. می فهمد حکم مرجع تقلید شیعه قدرتی دارد، بی زوال. اگر قرار بود با مدتی مخفی شدن، تاریخ انقضاء حکم فرا برسد، حالا سلمان رشدی به جای خزیدن به سوراخ های امنیتی، امسال در نمایشگاه کتاب غرفه ی انتشارات شیطانی برپا کرده بود!. از این پس این کرکس آلمانی هم، همچون آن نویسنده ی انگلیسی، لاشه ی خود را از این سوراخ به آن سوراخ خواهد کشید تا هر دو به جهنم وارد شوند.

اما بعد

صدا و سیمای جمهوری اسلامی، با نمایش برنامه های همیشگی، اصلا به روی خودش هم نمی آورد که چندی پیش با پخش سریالی مسخره، با عنوان "پایتخت" به بهانه ی طنز، پایه گذار تمسخر نام مقدس "نقی" شد. عوامل این سریال تا حدی در نهادینه کردن این استهزا اصرار کردند که هنوز هم در گوشه و کنار، تکه کلام سریال از زبان برخی افراد سبک المغز، نیفتاده است.

البته گمان من این نیست که نیّت تهیه کنندگان این سریال، در این همه اصرار و تکرار این واژه مقدس با لحن خاص، تمسخر بوده است و اهانت که اگر چنین بود حکم شاهین نجفی قبل تر برای آن ها صادر می شد. ولی آنچه مسلّم است ساخت و پخش سریال پایتخت از روی نادانی و جهل هم که بوده باشد، در این حرمت شکنی عظیم، سهمی دارد.

من به تهییه کننده گان سریال پایتخت اکیداً توصیه می کنم از محضر قدس حضرت امام علی النقی ارواحنا له الفدا طلب عفو و بخشش کنند تا آتش دوزخی که شاهین نجفی را احاطه کرده است، دامن گیر ایشان نشود.


نوشته شده در دوشنبه 91/3/1ساعت 1:45 صبح توسط هادی نظرات ( ) |


می‌گفت: اگر در بالاترین حد ترقی باشی و ببینی کودکی،

آجری جلوی پای نابینایی می‌گذارد تا او زمین بخورد و کودک بخندد و تو فقط یک لبخند زدی،

همین کافی است تا تو را با مغز از آن بالا به پایین اندازد.

 

بعد از رحلت پدرم آقایی گفت: چند سال قبل به معاونت صدا و سیما رفتم و به ایشان اعتراض کردم چرا نماز آیت الله بهجت را نشان نمی‌دهید؟

گفت: فیگور آقای بهجت برای تلویزیون مناسب نیست!!!

 

به نقل از فرزند آیت الله بهجت




نوشته شده در چهارشنبه 91/2/27ساعت 7:20 عصر توسط هادی نظرات ( ) |

   1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak